فرقی نمی کند باران ببارد یانه...
فرقی نمی کند چشمان تو به چه رنگ باشد!!
به خانه میرسم یانه..
مهم نیست...
من کلاهی ندارم که ز سر بردارم
یا دندانی نمانده است تا لبخندی بسازم!!..
من و تو
خاطرات درختان یک کوچه ایم...
من این چنین خاک آلود
از تدفین رفتنت آمده ام
بارانی ام را بگیر
خیس از تمناست
فانوس را بگیران...